کفآر و حقوق زنان - پست زیر خاکیست


ما در جایی زندگی میکردیم که اول مردها بودند و مردها بعد ما شهروند دسته چندم بودیم.
حالا جای زندگی میکنیم که اول کودکان بعد زنها بعد حیوانات و در آخر آقایون . 
خوب این مساله به مذاق بعضی آقایون خوش نمی یاد؛ همچین رم میکنند بلاخص آقایونی که ازخاورمیانه و فرهنگ خرتعصبانه و عربی آمده باشند. 
خوب سخته دیگه؛ یک عمر بیل بیل طلا مادرت باشی، مایه زنده نگه داشتن نام و اسم خانوادگی باشی!!از انقراض سلطنت جلوگیری بکنی. تو جامعه راست راست راه بری، هر گلابی دلت خواست بخوری، به دختر بچه و همسن مادر بزرگت رحم نکنی وبا دیدگانت چپ و راست بهشون تجاوز کنی(این حداقلشه). آخرش هم خوب که چرخت را زدی، شکر گلابتو خوردی مادرت راه میوفته به نیت بیل بیل طلات؛ دخترهای مردمو بالا پایان میکنه تا ته مریشون را بررسی که موی اضافه نداشته باشه! تا مبادا به تو بد بگذره. سخته دیگه! میای  میبینی از حیوون کمتری!خیلی سخته!
میبینی اگر سر زنت داد هم بزنی؛ پلیس کاری نداره که ان چی  کرده تورو کت بسته میبرند و اجازه نزدیک شدن به خونه ات را نمیدن. آنجاست که دلت مامانت را میخواهد که هی قربون بیل بیل طلا بره و میفهمی بزرگترین شکری که خوردی همین آمدن به جزیره بود.  

 

 و این ماجرا به این شکل ادامه پیدا میکنه:     

 

دور هم جمع میشن، آشیخ هم میارن که آقا چه نشستید که حق ما خورده شده و قوانین جزیره قوانین الهی نیست! آشیخ میگه خودمون قانون میزاریم. یک مشت احمق هم براش کف میزنند. آشیخ تذکر میده مورد داره، صلوات میفرستند.
فردا یک میز میزارند تو یک اتاق؛ آشیخ میره پشت میز. ۲ تا صندلی از نوع راحت میگذراند جلو میز. یک تابلو میچسبوند رو در اتاق "دادگاه شریعه ".
حالا بقیه قوانین  جزیره را قبول دارند جز حق طلاق، ازدواج مجدد و حضانت کودکان. آشیخ نشته رو به زن میگه "زن باید هرچی شوهرش گفت بگه چشم؛ این خواست خداست".
زن زیربار نمیره، بیل بیل طلا عربده کشی میکنه، حمله میکنه سمت زن.! آشیخ هم اجازه میده قوانین خدا اجرا بشه!

 

خوب این اگر تو دادگاه معمولی بود که الان پلیس انداخته بودش رو زمین و دستبند زده بود بهش؛ رییس دادگاه هم بهش یاداوری کرده بود از حیوون کمتر بشین. 

 

 حالا در این دادگاه شریعه داره تخته میشه؛ چرا که قوانین اجازه سواستفاده از افراد را نمیده. حالا آشیخ داره دست به انقلاباتی میزند و شورش تندرو برپا میکند. آشیخ را میگویند اگرا ز این شکرها بخوری میفرستیم ت کشور مبدا.
ما هم  از خانه مان کف میزنیم، سوت میزنیم میگویم آشیخ بره به مبدا! بعد میبینیم که تندروهام هم هستند داد میکشیم تندرو بره به مبدا!
ما را هم گفتند، به خاطر گل روی موفرفری وحلقه گیسوش ؛ آشیخ را میفرستیم بره!
-گفتم میشه با کشتی بره؟
-چرا مو فرفری جان؟   
-همینجوری ! دیدمیم زیاد تحویل میگیرین گفتیم که کم نذاریم.
-ای جگر هرچی موفرفری
-اره؟خجالت
-نه نمیشه 
-هیپنوتیزم
به هر حال؛ این دمب مردهای بد اینجا خوب چیده میشه.

 

اگر جلو پای کسی ترمز بزنی؛ جهت امر خیر آشنای و در خدمت بودن !پلیس شما را دستگیر میکند و میبرد یک سیخ داغ میزند به جا نابدترتن که دیگر از این غلطها نکنی. 
همکار مرد حق ندارد از نظر فیزیکی بیش از یک حدی به شما نزدیک شود! و شما میتوانی شکایات کنی و محل کار و طرف را  سوء کنی و پدر صاحب بچه را در بیاری. اها اینو آنها بخونند که تو محل کاراز بغل هر مادینه ای رد میشوند، کمرشان تاب برمیدارد یکهو برج پیزا گونه رو مانیتور و صورت فردخراب میشوند.


به راستی ام القرای اسلام ناب محمدی کجاست؟

 

پ.ن مردهای خوب به خودشون نگیرند.

پ.ن.این دسته به خودشون بگیرند: تندروها، زور گوها، بیل بیل طلاهای مادر و آشیخ ها!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.