خواب های علفی جاتی

دیشب خواب های خلاف میدیدم، که لابراتوار تهیه مواد افیونی دارم!!! یک مشت برگ ریخته بودم تو یک ظرف و میجوشوندم برای استعمال! تو خواب هم میگفتم این weed ها دم نکشید!!!

انگار مشتری پشت در بود و بی تاب. 

صبح که برخواستم؛ همچین دل درد و گلاب به روتون بقیه اش را داشتم که از صبح علی الطلوع جز دو لیوان چای و نبات چیزی نخورده بودم. یک هو یادم آمد برم نعنا دم کنم و یهو یادم آمد دیشب دیدم weed بار گذاشته بودم نگو این مسمومیت میخواسته بیاد سراغم و از لحاظ روحی داشتم آماده میشدم. حالا مهم دم کردن و جوشیدنی بوده!!

صبح به خودم می گفتم نکنه گرفتار دوستان ناباب بشم، آخ آخ آخ  ؛ بعد دیدم تعبیرش گرفتاری بوده منتها از نوع بیرون روی!!


همه چیز با آن بدی نیستند که میبینیم!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.